سارا سارا ، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

سارا

درهم و برهم

می خوام از همین جا از بنيانگذار موسيقي واقعا تشکر کنم که با این ابتکارش کلی به ما مادرها کمک کرده، این روزا موسيقي شده ناهار و شام سارا خانم يعني واقعا اگه موسيقي پخش نشه هيچ چي نمي خوره و بهانه گيري مي كنه . سارا تا بشقاب غذاشو می   بینه میره دم تلویزون و آنقدر نانا   نانا می کنه تا مجبور بشیم براش نانا بذاریم. یعنی اگه نگذاریم اصلا غذا نمی خوره. الهی که من قربون اون نانا نانا گفتنش برم که آنقدر بامزه می گه.وقتی می شنوم دلم کلی براش ضعف میره. یک سوال کاملا فنی؟   یه تلویزیون بخت برگشته را چه جوری میشه از دست یه وروجک کوچولو نجات داد؟ این یه سوال کاملا جدیه.آقا ما چی کار کنیم که این دخملک ما عاشق دستکاری کردن...
30 خرداد 1390

عاقلانه انتخاب كن و عاشقانه زندگي كن

يواش يواش داريم به 31 خرداد نزديك مي شيم آره شايد بگين خوب چه فرقي داره با 30 خرداد، دوستان گلم خيلي فرق ها داره چون من با مرد آينده ام(همسرعزيزم) دقيقا در 31/3/87 ازدواج كردم و كليد خوشبختيمان رقم خورد. عزيزم، عشقم در ثانیه‌های بودنت می‌مانم، در فصل شکست خوردنت می‌مانم یک سال نه ده سال چه فرقی دارد، تا لحظه دل سپردنت می‌مانم و دوستت دارم . . . سالگرد ازدواجمان مبارک به یکدیگر مهر بورزید اما از مهر بند مسازید. جام یکدیگر راپر کنید اما از یک جام ننوشید. نان خود را به یکدیگر بدهید اما از یک نان نخورید.     ...
29 خرداد 1390

حواستو جم کن

میری خودکار می خری ١٠٠ تومن ولی لاک غلط گیر ٨٠٠ تومن تو این زندگی اگه رو کاغذ هم اشتباه کنی برات گرون تموم میشه پس دقت کن         ...
29 خرداد 1390

زندگی کوتاه است قواعد را بشکن...

هنوز هم بعد از این همه سال، چهره‌ی ویلان را از یاد نمی‌برم. در واقع، در طول سی سال گذشته، همیشـه روز اول مـاه کـه حقوق بازنشستگی را دریافت می‌کنم، به یاد ویلان می‌افتم ... ویلان پتی اف، کارمند دبیرخانه‌ی اداره بود. از مال دنیا، جز حقوق اندک کارمندی هیچ عایدی دیگری نداشت. ویلان، اول ماه که حقوق می‌گرفت و جیبش پر می‌شد، شروع می‌کرد به حرف زدن ...   روز اول ماه و هنگامی‌که که از بانک به اداره برمی‌گشت، به‌راحتی می‌شد برآمدگی جیب سمت چپش را تشخیص داد که تمام حقوقش را در آن چپانده بود. ویلان از روزی که حقوق می‌گرفت تا روز پانزدهم ماه که پولش ته می‌کشید، نیمی از ماه ...
28 خرداد 1390

پدرم روزت مبارک

ای تکیه گاه محکم من، ای پدر جان ، ای ابر بارنده ی مهر و لطف و احسان ای نام زیبایت همیشه اعتبارم، خدمت به تو در همه حال، هست افتخارم . . .                                                                       روزت مبارك (سارا)   ...
24 خرداد 1390

دل نوشته ای برای آینده

سلام به تمام وجودم ؛ نمیدونم این نوشته رو هیچ وقت میخونی یا نه ؟ نمیدونم 20 سال دیگه اگه بیای اینجا و این نوشته رو بخونی چقدر دل هامون بهم نزدیکه که بتونی من رو درک کنی گاهی میترسم ! میترسم نکنه یه موقع (دور یا نزدیک بودن زمانش برام مهم نیست)  دلت از من دور بشه طاقت ندارم   ببینم کسی که همه ی امیدمه ازمن خسته بشه من رو نخواد ... کسی که امروز اشک چشماش مثل خنجر توی سینه ام فرو میره نخواد اشک چشمو پاک کنه یا اصلا نه! اشکم رو در بیاره . گلم باورت نمیشه از ترس اون روزا گاهی الان به خودم میلرزم ! دخترم فقط بدون  : اگه پیر شدم وآلزایمر گرفتم این رو فراموش نمیک...
23 خرداد 1390

اولین گامهای کودکم...

سلام بهار مادر ... در آستانه یک سالگیت کم کم به جرگه بزرگسالان پیوستی و قدمهای کوچیکت رو آروم و استوار روی زمین گذاشتی ... ازچند روز قبل تمرین می کردی و یکی دو قدم برمی داشتی ولی بالاخره دیشب قدمهای زیادی رو برداشتی و مسافت طولانی تری رو طی کردی...من هم که اشک شوق توی چشمام حلقه زده بود از ته دل آرزو کردم که هیچ وقت پاهات به سنگ زندگی نخوره و مسیر زندگیت همیشه هموار باشه.. قامتت استوار و قدمهات محکم نازنین نوپای من ... دوستان گلم در ادامه نمونه اي از راه رفتنهاي سارا را ببنيد... چقدر دیشب یاد این بیت از شعر معروف ایرج میرزا افتاده بودم که : دستم بگرفت و پا به پا برد   تا شیوه راه رفتن آموخت...
23 خرداد 1390

اين هم براي همسر عزيزم

تو نباشی، کل این دنیا، برام قد یه تابوته نبودت، مثل کبریت و دلم ، انبار باروته نباشی، هرشب و هر روز، همش حیرون و آوارم با فکرت زنده میمونم، تا وقتیکه نفس دارم بمون تا آخره دنیا، بمونی تا تهش هستم دنیا رو بی تو نمیخوام یه لحظه دنیا بی چشمات یه دروغه محضه   ...
21 خرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سارا می باشد